My hero Saeid Marouf

My hero Saeid Marouf

You Are The One
My hero Saeid Marouf

My hero Saeid Marouf

You Are The One

:(

دلم واسه کاپی تنگ شده ... همین ! 



پ.ن : یه وقتا یه دردایی تو دنیا هست...که آدم رو از ریشه میسوزونه...هر عشقی تموم میشه و میگذره..ولی خاطرش تا ابد می مونه...


بعدا نوشت : من واسه این آپم فقط ی جمله نوشتم که : دلتنگ کاپیتانم ! و در آخر جمله م نوشتم همین ! ینی هیچ چیز دیگه پشت حرفم نیس ! اینو گفتم ک کسایی ک ب این جمله خوب توجه نکردن بدونن من فازم از کساییکه میان توو اینستای کاپی تقاضای پست میکنن بدون اینکه از شرایط و طرز فکر کاپی خبر داشته باشن جداست!  آهنگ وبمم ک شهر بارونی- سیامک عباسی بود رو با اینکه خیلی دوست داشتم عوض کردم چون خیلی غمگین بود ... خواستم چیزی باشه ک با آپم هارمونی داشته باشه اما آهنگ خب ب درک علی عبد المالکی گذاشتم ک هارمونی ش کمتره !  البته فک کنم این قضیه ش برعکسه ینی اینبار حرفای کاپی ب منه !  نه من ب کاپی !  البته فک کنم کاپی مهربون تر از این حرفاست ! 



آخجون من حالم خوب شد عکس جدید کاپی رو دیدم ...426320_give_heart.gif

عکس جدید کاپی رو گذاشتم توو ادامه مطلب 

چندتا از عکسای جدید کاپی رو گذاشتم ادامه مطلب منکه کلی ذوق کردم شما هم برید ببینید ... اسلاید شو جدید هم امشب میزارم 

 

 اصن جبروت این عکس منو گرفت... میترسم ب عکس نگا کنم!



پ.ن : اومدم واسه این عکس و آهنگ جدید وب بنویسم : کاپی جون قبول کن حالیت نیس ! اصن عکس رو دیدم حرف توو گلوم موند ! 755320_shok.gif


اورجینال عکس بالا 887919_kissykissy.gif



کاپی و بند کفش نه بند کفش و کاپی520019_hippie7.gif



ینی چن دفه من با این عکس خمیازه کشیده باشم خوبه؟! ینی عکاس این عکس نمیدونه خمیازه مسریه ؟!529019_moodswingf.gif


2text-align: right;
نظرات 94 + ارسال نظر
zeynab سه‌شنبه 18 آذر 1393 ساعت 00:09

کسی اینجا نیست آیا؟ اسم این کامنت هست به اشتراک گذاشتن حس زینببا اینکه زود بود ولی دیگه امشب در خانه جدید و اتاق جدید میخوابم.غیر منتظره بود یه کم.قرار نبود امشب جام عوض شه.الان شمع دم دستم نیست توو این شلوغی.توو این تاریکی اتاق ناشناخته خیره شدم به نور شعله های بخاریم،شام غریبون گرفتمالبته با اشک،اشتباه شدکسی نمیخواد باهام همدردی کنه در حس من شریک شه؟بچه ها شمعاتونو بیارین.سپیده جوووووون
وانی کاپی مدل موهاشو عوض کرده؟ چرااااا؟ من بهش اجازه نداده بودم باید تصویر زندشو ببینم،ببینم بهش میاد. یا نه.ولی احساس میکنم از اون سادگی و صمیمیت دوستداشتنی در اومده
http://instagram.com/p/wW8mH9oA9S/

عزیزم خونه جدید مبارک
شرمنده گلم ... دیر کامنتتو دیدم ... هر چند دیشب حال خودمم اکی نبود
من چ بدونم والا ....
زینب جونم ممنون بابت عکس

معصومه همون(M.A) دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 23:30

سلام یهویی دلم گرفت گفتم یه سری به وبت بزنم
واقعا وبدون اغراق می گم وبت تکراری نیست حال وهوای آدم وعوض می کونه
به غضنفر میگن واسه صبحونه چی میخوری ؟میگه تیلیت
واسه نهار چی ؟ میگه تیلیت واسه شام چی؟ باز میگه تیلیت .میگن اصلن ولش کن اوقات فراغت تو چیکار می کونی؟ میگه واسه تیلیت نون خورد می کونم تاسلامی دیگر بدرودخواب های سعیدوببینی بدون ریش

سلام عزیزم
خوب کردی ... مرسی معصومه جان نظر لطفته

وای اتفاقا دیشب خوابشو دیدم باورت نمیشه معصومه صاف صاف کرده بود انقدر ک وقتی دیدمشا بغض کرده بودم... جالبه من زودتر از اینکه کامنتتو بخونم خوابشو دیدم

mehromah دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 17:56 http://justvolleyball4-6.blogfa.com/

سلام.من دست خورد نظرت پاکید :((
وانیا تا جایی که من میدونم سعید یه خواهرداره ..
منم شنیده بودم الانو نمیدونم..از خونشون تو ارومیه اطلاع دارمراستی پستی بدم بسوزی تا تهش؟
http://instagram.com/p/v1OqMyTRgI/?modal=true
حالا هی پست بذار تا فرجی حاصل شه و کاپی بخونه!!!!!!
(از این دختره متنفرم ..عاشقه کاپیه و ایکبیری هم هس ماشالا..به سید میگه به کاپی بگه که این عاشقشه..)داریم؟

عیب نداره عزیزم...عه راااس میگی؟
نه بابا این عکس خوبه با عکسای دیگه گریل شدم
ینی فک میکنی میخونه پستامو؟! ینی اگه میخونه هیچ ری اکشنی نداره خیلی بی رحمه
همینو بگو ... نکبت مثه کوآلا چسبیده ب سعید .... اینجوری نمیشه من باید برم سعید منو ببینه وااااااای اگه بشه چی میشه

سپیده دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 16:33

امروز به نظرم زیادی چرت و پرت گفتم ببخش وانیا جان تنها خواستم شادت کنم عزیزم همین
اینم یه آهنگ زیبا ویک عکس زیبا تقدیم به شما

شبـی کـه آواز نـی تــو شنیـدم
چــو آهـوی تشنـه پـی تـو دویـدم

دوان دوان تا لب چشمه رسیدم
نشـانـه‌ای از نــی و نغمـه نـدیـدم

توای پــری کجایی؟
که رخ نمی‌نمایی
از آن بهشت پنهـان
دری نمی‌گشایی

مـن همه جــا ، پی تـو گشته‌ام
از مــه و مهــر ، نشـان گــرفتـه‌ام

بـــوی تــــو را ، ز گـل شنیـده‌ام
دامـــن گـــل ، از آن گــرفتـه‌ام

توای پــری کجایی؟
که رخ نمی‌نمایی
از آن بهشت پنهـان
دری نمی‌گشایی

دل مــن ، سـرگشتــة تــوسـت
نفســـم ، آغشتـــة تـــوســت

بـه بـاغ رؤیـاهـا ، چـوگلت بـویـم
در آب و آئینـه ، چـو مـهــت جویم
توای پــری کجایی؟

در این شب یلدا ، ز پی‌ات پـویم
بـه خواب و بیداری ، سخنت گویم
توای پــری کجایی؟

مــه و ستـاره درد مـن می‌داننـد
که همچـو من پـی تـو سرگردانند

شبـی کنــار چشمـه پیـدا شــو
میـان اشـک مـن چــو گـل وا شــو

توای پــری کجایی؟
که رخ نمی‌نمایی

از آن بهشت پنهـان
دری نمی‌گشایی

اینم عکس
http://instagram.com/p/wUWCHtHdxG/

مرسی گلم
آهان این آهنگو دوست دارم ...
الهی بگردم چ عرقی نشسته رو پیشونی سعید !

یگانه دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 15:47

سطل زبالتم اشغال خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ فقط میخواستم بخندیم که خندیدی یانه؟

یگانه والیبال دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 15:42

برای تو.به نام خدایی که دوستی رایک رنگ.زندگی رابارنگ.عشق رارنگارنگ .
رنگین کمان راهفت رنگ.
مرادلتنگ توافرید...
دوستت دارم ودلتنگ بیاپیشم ای همه کسم

zeynab دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 14:45

ولی خودمونیما.منم اینجوریم.از دل برود هر آنکه از دیده برفت.کاپیو مببینم داغم تازه تر میشه. وای من برم.چقد کار ریخته سرم

zeynab دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 14:41

ببینم سپیده،شما مشخص کن چند قومیتی هستی؟اصالتا مال کجایی عزیزم؟مامان شیرازی ، بابا کرد؟اون وقت لری این وسط چی میگه؟ حالا کجا ساکنید؟ چقد سئوال پرسیدم.از کنجکاویه.فک نکنی فضولم؟!چه خوب که همه لهجه ها و زبانارو بلدی.خوبه من دوس دارم میگم وانی تو که کمک نمیکنی.یه کم برامون برقص حوصلمون سر نره.ترکی عربی بندری..... هر چی بلدی رو کن.من رقصم خوب نیست

همینو بگوووو
باشه بعد ماه صفر واستون میرقصم فقط اسپانیایی میرقصم کاپی هم باید پارتنرم باشه

zeynab دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 14:27

اینجا تبریز.صدای زینب.البته کامنت زینب.صدایا همون کامنت منو بر فراز چهار پایه میخونید و میشنوید وای این پیچ چقد سفته ه ه.......

حیف من کمرم گرفته وگرنه کمکت میکردم عزیزم

سحر دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 14:26

zeynab دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 14:13

تا من میام وانی وحشت میکنه.خوبه دیگه اسم من میاد وانی پیچش کمر میگیره خخخخخخ.میخوای برم وانی؟ تعارف نکناااا.عمرا برم دوست داری خودت برو.من اینجا دارم نیرو پشتیبانی جمع میکنم واسه خودم.ای تنبل.همینه دیگه.هیچ کاری نمیکنی انتظار نداشته باش کاپی بیاد بگیردت کاپی یه زن همه فن حریف میخواد مثل خودم.الان دارم از بالای چهار پایه کامنت مینویسم،البته با گوشی.دارم میله پرده باز میکنم.وای نیوفتم.میبینی کاپی.بیا منو بگیر جای وانی.تازه دسپختمو بخوری دیگه مشتری خودم میشی ینی سپیده عاشقتما که انقد با مرامی.من یه دوست دارم سپیده اونم اینجوریه.سپیده ها همه با مرامن.اوکی عزیزم یادت میدم.فقط به تو.به وانی نه.بزار بره از کاپی یاد بگیره.خخخخ.من سنی چوخ ایستیرم: یتی من تورو خیلی میخوام هش واخ سنی ته گویمارام
(hesh vakh sani tah goymaram) ینی: هیچ وقت تنهات نمیذارم

آخ باز کمرم گرفت نه عزیزم اسباب کشی تون تموم شه کمرم منم پیچش باز میشه
آره کاپی جان دستپخت زینب حرف نداره فقط باید آمبولانس پشت در خونه تون بذارید آماده باشه
چ عجب ترکی حرف زدی ترجمه کردی!

سپیده دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 14:06

بابا باریک پس عروسیت مجلس گرمکن لازم نداره

بابا نرقصیم باریک نمیمونیم نه اتفاقا خوشم نمیاد عروس جلف بازی دربیاره همش وسط باشه..

سپیده دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 14:04

من که شعر مینویسم برات
آهنگ قشنگ مینویسم برات یعنی بزارم برم
تازه میخواستم یه چیزی بهت بگم اما دیگه نمیگم بمونی تو خماریش

نه تو بمون
بگو وگرنه میگم بریااا

sara دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 14:02

Eshqiiiiiii vania Jo0o0o0o0on

عزیزمی سارا جونم

سپیده دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 14:01

اوا اسمم کو؟!!خخخ
بده مگه رقص بندری هم یاد میگیری خخخخخخخخ
آره میدونم تو کلا دهنت بسته نمیشه خخخ

بلدم فقط ترکی بلد نیستم البته اونم تا حدودی بلدم

سپیده دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 13:59

ما کلا همچیو ورق زدیم خخخ
نه عزیزم سکه مال کاپی بود نمایشنامه رو دیگه نمیتونم عوض کنم شرمنده خخخخخخخخ

بعله...
عزیزم یا سکه مال منه یا دیگه کامنتاتو تایید نمیدم انتخاب کن !

گلابی دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 13:55

ببینم دهنتو بسته میشه یا نه

بسته نمیشه عزیزم هر کاری میکنم خندم میگیره

[ بدون نام ] دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 13:51

همه اینجورین عزیزم
به قول سعدی
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاق تر شدم

نه تاشب آدمای زیادی رو خواهیم لرزوند

واا سپیده اسمت کوو؟ البته از آی پی ت شناختم
آره دقیقا همینم ک سعدی گفته
خدا رحم کنه بهمون...

سپیده دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 13:48

وانی رگ شیرازی داری؟؟؟!!!!خخخخخ
قربونت برم زینب وظیفس
والا وانی من فک کنم تو و کاپی هردوتاتون هیچ کاری نمکنید یعنی خونه شما دیدن داره خخخخخخخخخ
وانی وکاپی در خانه
بعد فشار اوردنای زیاد وکشمکش با سعید بالاخره وانیا گوشی تلفنو برمیداره و میزنگه به رستوران سر کوچه
وانیا:سلام 2تا از فلان غذارو بفرستین به اشتراک4444
اپراتور رستوران:چشم
غذا رو میارن باز کشمکش سر این که کی بره دم در غذارو بگیره!!!!!!
سر میز بعد از اتمام غذا
وانیا:سعید پاشو وسایلو جمع کن دیگه من زنگ زدم رستوران تو هم برای خالی نبودن عریضه یک کاری کن لطفا
سعید:دست خودتو میبوسه عزیزم اصن حسش نی
دوباره کشمکش شروع میشه که بالاخره کاپیتان پنجه طلا یه فکری به سرش میزنه
سعید:وانیا اصن شیرو خط میندازیم چطوره؟من شیر توخط
وانیا:اوکی قبوله
اما امون از فیلم شعله(هندی معروفه)که به ملت یاد داد که یه سکه داشته باشن که هر دو طرفش یکی باشه
و این شد که وانیا پاشد وسایلو جمع کرد
خخخخخخخخخخخخخخخخ

آره ولی تجسمیت خوبه هااا ... مثه خودم تاریخ هنر ورق زدی؟
عزیزم دیگه آخر سناریو رو خراب نکن دیگه سکه هر دو طرفش خط میاد ک من میبرم ...سعید باید وسایلو جمع کنه

سپیده دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 13:33

حالا کی به تو گفت بفرما وانیا که تو جواب منو میدی؟؟؟!!!خخخخخخ شوخیدم

اینم واسه وانیا گلی خودم

ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم
دلِ بیمارْ شد از دست؛ رفیقان مددی!
تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم
آن که بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت
بازش آرید؛ خدا را! که صفایی بکنیم
خشک شد بیخ طرب، راه خرابات کجاست؟
تا در آن آب و هوا نَشو و نمایی بکنیم
مدد از خاطر رندان طلب ای دل! ور نه
کار صعب است، مبادا که خطایی بکنیم
سایه طایر کم حوصله کاری نکند
طلب از سایهٔ میمون هُمایی بکنیم
دلم از پرده بشد، حافظ خوشگوی کجاست؟
تا به قول و غزلش ساز نوایی بکنیم

پس امروز نوبته خواجه حافظ شیرازیه از دست تو رو ویبره باشه توو گور
ی چی میگم همه نشنیده میگیریداآآ : من موقه هایی ک کاپی رو نمیبنم حالم بهتره از اون تریپام ک از دل برود هر آنکه از دیده رود! ینی هر چی کاپی بیشتر جلو چشممه بیشتر عاشقم

zeynab دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 13:28

وانیا؟؟؟! خودت که میپیچونی هیچ، دیگران هم میخوان کمک کنن نمیذاری؟ عزیزم کارگرا میزنن شکستنیارو میشکونن.اگه اومدیم کمک تو کاپی، وقتی مزدوج شدین خواستین برین ارومیه.همرو خودت تهناییی باید جابه جا کنی بچه ها هیشکی نره کمک وانی وکاپی هه هه سپیده جون قربونت برم که هوامو داری.عزیزم این وانیو ولش کن بزا تهنا بمونه توو وبش.

اوه اوه زینب اومد ... بچه ها متفرق شید
خب عزیزم بشکونن فدااای سرت
نه گلم کاپی خودش کارا رو انجام میده منم کمکش نمیکنم آخ باز کمرم گرفت
نه عزیزم من تنها نیستم همیشه شیش نفر با من آنلاینن مبادا من چیزی بگم تازه موقه هایی ک سوتی میدم تعداد بیشتره ماشالا هزار ماشالا

سحر دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 13:25

وای وانیا جوون عاشق علی عبد المالکیم
دمت گرم

پنچرتیم سحر جون

سپیده دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 13:25

قابل توجه وانیاجون ما همه فن حرفیم هم کار نرم افزاریمون خوبه هم سخت افزاری آره گلم میریم کمک زینب جونی

قابل توجه سپیده جون من کار سخت افزاریم اصن خوب نیس الانم دارم استراحت میکنم البته نرم افزاریمم تعریفی نداره آخ باز کمرم گرفت اصن اسم زینب میاد کمرم دچار پیچش شدید میشه

سحر دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 13:22

وای وانیا جوون اینو دیدی؟ خیلی باحاله
http://instagram.com/p/wTZ6M7IA1B/

آره...
همینجوری کاپی رو ماساژ میده ک چش و چال کاپی میاد بالا دیگه ی ذره لطافت ب خرج نمیده

سپیده دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 13:21

زینب جون اتفاقا بابام یه ذره کردی هم بلده
تو به من ترکی و گیلکی یاد بده منم بهت شیرازی و لری و کردی یاد میدم
لیوتم رولکم(livatem rolakam)یعنی: دیونتم عزیزم
لری بود

منکه فقط باید ترکی یاد بگیرم ک کاپی بهم یاد میده

زینب والیبالی دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 13:00

وانیا جون چه عکسه قشنگی شده .فکر کنم چشای خودنه.

نه عزیزم این عکس فتوشاپیه

sara دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 12:17

vania joon Delemun khoon shoD ba en ahanget
vali khosham miiiiAd saliqat mese khodame

شرمنده گلم... احتمالا عوضش میکنم البته من این آهنگ خیلی دوست دارم

... دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 03:08

فک می کنید هر چی التماس کنید معروف زودتر عکس میذاره....!!!!!! اون الان داره حال میکنه انقدر دارید واسش گریه زاری میکنید !!!میگه چقد میخوان من که اینکارا رو می کنن خودشونو می کشن !!!

نه من ب شخصه دنبال این نیستم ک کاپی زودتر پست بزارن چون میدونم حتما دلیل محکمی واسش دارن ک نمیزارن! من فقط ابراز دلتنگی کردم...
اتفاقا ما همین کارا رو میکنیم ک بدونه چقدر مخواهیمش !

zeynab دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 01:20

حالم گرفته بود گفتم بیام اینجا حالو هوام عوض شه.تو هم که نیستی فک کنم سعید چهارشنبه پست بذاره ، بعد از مراسمی که توو ارومیه برگزار میکنن.پری حتما میری نه؟خوش به حالت.به کاپی سلام منو برسون.بگو دورو برت،همین نزدیکیا هستن کسایی که خیلی دوست دارن و تو حتی از وجودشون بیخبری.وای پری چقد دلم میخواد بیام باهات ولی نمیشه......
وانی اینارو ببین، میدونم دیدی.این بچه اسمش نهاله:
http://instagram.com/p/wUNu_2i4CX/
http://instagram.com/p/vJrtOWhUun

خدا کنه ... ولی فک کنم سعید الان پیش خودش میگه خب عکس پروفایل عوض کردم تا ی هفته بسه واسشون
پری نامردی اگه نری عکس نگیری
این بچه الان اینه بزرگ شه چیه والا کاپی هم ک انگار نه انگار ... انگار حس لامسه نداره این بچه دستشو کرده توو یقه ش
عکس دومی هم دیده بودم ... ینی این دست دیگه واسه کاپی دست میشه؟!

nafas دوشنبه 17 آذر 1393 ساعت 00:05

azizam dele doshmanet begire!
omidvaram ye ettefaghi beyofte shad shi!

عزیزمی
فقط عکس جدید حالمو خوب میکنه نفس... هیچ خبری ازش نداریم ...

سپیده یکشنبه 16 آذر 1393 ساعت 21:51

زینب خودم میام کمکت عزیزم غصه نخور

عزیزم شما بدرد کارای سخت افزاری نمیخوری هم بهتر شعر بگی

سپیده یکشنبه 16 آذر 1393 ساعت 21:49

یعنی اگه شد یه بار مغلله نکنی وانیا من اسممو عوض میکنم
بابا شعرو که نمیتونستم عوض کنم که حالا منظوری نداشتم ببخشید اگه ناحت شدی
آره دیگه فک کنم مسابقات رشته شنارو از این به بعد باید بیارن تو وب تو

چی میذاری ؟ اگه میذاری گلابی مغلطه نمیکنم
نه عزیزم ... خیلی هم عالی بود
آره دوره های غواصی هم میزارم

zeynab یکشنبه 16 آذر 1393 ساعت 21:43

وانیا کاپی که وقت نداره بیاد کمک من.الان سرش توو بیچش مشغوله.سوگرمی جدید پیدا کرده.فقط دخترارو فالو آنفالو میکنه بیکار بمونه چه کارا که نمیکنه.همون بهتر یکسره تمرینو بازی دارن پاشوو....پاشو...دختر خوب کار خودته.پاشو یه دستی برسون

آره اوقات فراغتشم با قلب من بازی میکنه
آخ کمرم هم اینک گرفت ... اصن قسمت نمیشه من کمکت کنم عزیزم

zeynab یکشنبه 16 آذر 1393 ساعت 21:31

سپیده گفتم جواب کامنتتو تو پست پایینی اینجا بدم.واقعا یادم میدی؟خیلی هم شیرازی هم لری دوست دارم یاد بگیرم.ترکی که بلدم.گیلکیم که زبان مادری اجدادیمه.شیرازیو لری هم یاد بگیرم عالیه.کردی هم دوس دارم با اینکه خیلی سخته.گمپ گلمییییییی

zeynab یکشنبه 16 آذر 1393 ساعت 21:21

باز خدارو شکر باعث شادی وانیای خودم شدم.ولی خودم غمگینم.منظورم اینه به محیط اتاقم عادت کردم توش خاطره دارم.نمیدونم تا حالا اگه اسباب کشی کرده باشین احتمالا، وقتی به یه مکانی محیطی عادت کرده باشی وقتی نقل مکان میکنی سخته براتمن که اینجوریم.نمیدونم منظورمو تونستم برسونم؟وانیااا میپیچونی دیگه خب بگو کمک نمیکنم عزیزم توو این سن ارتروز؟ بیچاره کاپی! میخواد یه وانیای دست دو بگیره ه ه جنس اصل نیستی.دست دو چینیه.قطعاتت چینیه منتاژ ایرانه خخخخخ شوخی کردما.من خودم الان به حالت جنازه افتادم وسط اتاق بهم ریختم.فقط دستام کار میکنه دارم بهت کامنت میدم.دلخوشیم شده کامت دادن به تو توو این روزا وای کمرم.دستم.پاهام.یه ناجی اینجا نیست به داد من برسه.امشب کلی وسایلو 60 تا پله بردم بالا......

غصه نخور گلم...
نه عزیزم تا حالا اسباب کشی نداشتیم ... تو دعا کن از تهران ب ارومیه اسباب کشی کنیم
البته شاید من نتونم درک کنم ولی بنظرم بد هم نیستا تنوع خوبه... درست نیس آدم توو گذشته بمونه ...
آره دیگه از بس کامنتای شما رو تایید دادم ارتروز دست گرفتم ...
بذار کارگرا انجام بدن عزیزم دخالت نکن شما

سپیده یکشنبه 16 آذر 1393 ساعت 20:00

تقدیم به وانیا گلی
از طرف سپیده به کاپی:

باقلب وانی بازی نکن ای خوب خوب ای خوب اون
ای صبح بی غروب اون با قلب اون بازی نکن
ای عشق بی زوال اون ای خواب وهر خیال اون
ای چشمه زلال اون وای تو کجا وحال اون
وای تو کجا وحال اون
محبوب بی گناهته(طفلی) رسوای سر به راهته
باور هر محالشی وای تو کجا وحال اون
وای تو کجا وحال اون
ای که از عشقت میگه هرکلام
از تو مینویسه ناتمام
ای صاحب غم تو صداش
عشقش تو هستی والسلام
عشقش تو هستی....
با اون چه عاشق بودنی
باور نداره با اونی
امشب اونو این گریه هاش
عشقش تو هستی والسلام
عشقش توهستی....

یعنی امشبو مهستی تو قبرش بندری نره صلوات

هان اینو یادم رفت بگم جناب کاپیتان به زبون عامیانه جون هرکی دوس داری دل بچه مردمو ریش ریش نکن بیا پست بذار بابا استخر شد وب بچه مردم!!!!!....
راستی یادم باشه دفعه بعد خواستم کامنت بذارم عینک شنامو بزنم زیر آبیم بهتر ببینم

عزیزم ب من تقدیم میکنی بعد میگی از طرف سپیده ب کاپی !
عجب شعری
نه دیگه انقدر بازی کرد خرابش کرد باید یکی دیگه واسش بخرم
عزیزم شاید محبوب بی گناه باشم ولی دیگه رسوای سر براه نیستم
روحشم توو خوابمون نیاد ... صلوات دوم بلندتر ختم کن
خودمم داشتم پروانه میرفتم این آپو گذاشتم

M.A یکشنبه 16 آذر 1393 ساعت 19:42

سلام
دل منم تنگیده ولی چی کار میشه کرد
زیاد خودتو اینجوری( :( ) و غمگین نکن اونوقت دل ما هم می گیره
آ هنگت مثل همیشه عالی عزیزم

سلام عزیزم
بواقع هیچ کاری نمیشه کرد ... اگه تهران بود میرفتم ب دیدنش
این سعید با این خسیس بازیاش منو اینجوری :( کرده دیگه
مرسی گلم نظر لطفته

مریم یکشنبه 16 آذر 1393 ساعت 17:50

ای بابا تو که دل مارو سوختی آهنگت عالیه

شرمنده غم الوده شده بودم
مرسی عزیزم

سحر یکشنبه 16 آذر 1393 ساعت 16:13

اهنگت قشنگه وانیا جون ولی ادمو داغون میکنه

آره...

سحر یکشنبه 16 آذر 1393 ساعت 16:09

وانیا جون فدات شم ناراحت نباش
بگم خدا کاپی رو چیکار کنه یه پست نذاشت دلمون خوش بشه

عزیزمی گلم
از بس خسیسه دیگه

یگانه والیبال یکشنبه 16 آذر 1393 ساعت 16:06

سلام ابجی گلم عزیزم بازم که داری غصه میخوری عزیزم دعاکن امیدوارباش تاهم خودت وهم سعیدشادباشیددیگه عاشقی این دردارم داره دیگه

سلام یگانه جان
خب پ چیکار کنم آیس پک بخورم؟
آره الان قلبم درد میکنه

zeynab یکشنبه 16 آذر 1393 ساعت 16:03

خانومی نبینم اشکاتو؟ آی گل گفتی وانی.این خاطرات چه میکنه با آدم....... وانیا ما اسباب کشی داریم این سر سیاه زمستون.اینجا پاییز خیلی وقته تموم شده دیگه زمستونه.من غمم گرفته.از اسباب کشی بدم میاد.مخصوصا که به اتاق خودت عادت کرده باشی و حالا باید فضات عوض شه.آخه من توو این اتاق عاشق سعید شدم.اینجا براش اشک ریختم.خیلی سخته....... بچه های وبی دستتون درد نکنه یه کمکی بدید گوشه این کمدو بگیرید کمرم شکست......کمک کمک

دیدی آخر اچکم درومد
من ک نگفتم عزیزم شاعر این آهنگه گفته من چون شخصا حافظه بلند مدت ندارم فقط کوتاه مدته دقیقا نمیدونم خاطرات با آدم چیکار میکنه !
الهی عزیزم ... ینی ی ساعته دارم ب حرفت میخندم زینب ینی چی توو این اتاق عاشق سعید شدم ؟! پس اگه اینجوریه منم وسط پذیرایی خونه مون عاشق سعید شدم ! ینی هیچ حرفی انقدر نمیتونست منو بخندونه ... زینب خدا خیرت بده اصن تریپ گریه ورداشته بودما ... زدی داغونش کردی
ی جیک ثانیه صبر کن الان خوده کاپی میاد کمک میکنه ... من ارتروز دستم دردش دور میزنه میاد میزنه وسط کمرم نمیتونم کمکت کنم عزیزم ببین هی میگم بچه ها اینجا زیاد کامنت نذارید واسه همین روزاست ک من دستم مانع کمک نشه

آرزو یکشنبه 16 آذر 1393 ساعت 14:37

آره راست میگی واقعا وجود داره.. هم آبی پوشیده هم ریش داره یه تیپ مردونه عالی و بی نقص
ولی امان از دلتنگی وبی خبری

آرزو یکشنبه 16 آذر 1393 ساعت 14:16

سلام وانیا جون
من هم اون عکس دومی روخیلی دوستش دارم.. اصلن انگار یه حس خیلی خاص توش وجود داره
نمی دونم این کاپی کجاست؟ باز به صورت نامحسوس توی اینستا هست اما خودش کجاست خدا میدونه!
یه خبری، یه پیغامی، یه عکسی.. کاپی جون حداقل یه آدامسی یه گوشه بچسبون ما دلمون خوش باشه که همین دور و برا هستی

سلام عزیزم
حس نیست گلم ...آبی پوشیده ریش هم داره
آره ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد